شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
بال خود را پهن كرده برزمین روحالامینتا شود فرش حریم قُدسِ زینالعابدین اوّل مـاه رجـب دنیای ما زیـباتراستچونكه ماه دیگری پا میگذارد بر زمین
"یامحمّد"در شروعش،"یانبی"درآخرشنیست بیخود شدرجب،ماه امیرالمؤمنین فاطمه بِنتُالحَسن درخانۀ إبنُالحُسینكودكی آورده از هرحیث بیمِثل وقرین آن چنان دارد شباهـت بارسولالله كهمیشود او را بخـوانم رَحـمةٌللعـالَمین خاك جای خود،ببین افلاكهم روشن شدهبسكه نورانیست این خورشید هستیآفرین تا بگردند آسمانیها بهگردش هفتبار میبرند این كعبه را با شوق تاعرشبَرین كوری چشمانِ شورِخیلِ اصحابُالشِّمالروزمیلادش عجب شادند اصحابُ الیمین عـیـدی امروز ما را،یا عـلی اكبربدهلحظهای كه برتومیگوید عمواین نازنین
"دیدنی"یعنی تبسّم كردن اوبرحُسـیندیـدنیتر، سجـدۀ شُكـرِ امامالسّاجـدین پنج تن راگِرد گهواره به چشم باطنش در میان حجـره میبـیـند امام پنجـمین هفتمینمعصوم آمد،هفتمین باراستكه دست حق بیپرده بیرون آمدهازآستین عقل عالم پیش عقل حضرتش جهلعظیمعـلم خـلقالله پیش دانش او شرمگـین باقـرعـلم نـبـیـین شُهرت عـامش بُـوَد این مُحمّد هم،كریم است وحَلیم است واَمین ظاهـراً شد قاتل اوزین آغـشته به سَمباطناًكُشتش غم سلطان مَقطوعُالوَتین